هشدارهاى دوستى
گفتیم محیط اجتماع, گفت وشنودها و روابط دوستانه از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در شخصیت و اخلاق نوجوان به شمار مى روند و همان طور که باغ و جنگل و بوته ها در معرض آفت و بیمارى قرار دارند و هر لحظه حیات آن ها تهدید مى شود, نوجوانان نیز با میکروب ها و بیمارى هاى مسرى خطرناکى روبرو هستند که باید به هنگام خروج از محیط محدود کودکى و ورود به محیط وسیع اجتماع, با توجه به آن خطرها, از روح و روان و آرمان هاى اصیل خود مراقبت کرده و راه رسیدن به سعادت و خوش بختى را براى خود هموار کنند.
در شماره گذشته, خطرآفرین بودن دوستى با حسودان و بخیلان و دروغ گویان و عیب جویان و افراد نادان را به عنوان برخى از هشدارهاى دوستى یادآور شدیم. در این شماره مواردى دیگر را باهم دنبال مى کنیم.
با تبه کاران هم نشین مباش
در محیطى که زندگى مى کنیم همه انسان ها مانند هم نیستند, آرمان و اندیشه واحدى ندارند, مانند هم عمل نمى کنند, از اخلاق یک سان برخوردار نیستند و پاى بندى شان به دین و مرام و اخلاق در یک سطح نیست. هم خوب وجود دارد و هم بد, هم زشت هست و هم زیبا, هم انسان هاى فرشته خویِ نیکوکار, نیکو کردار و خوش سیما وجود دارند و هم انسان هاى شیطان صفتِ بدکردار و بدمنظر. با توجه به این واقعیت, اولیاى گرامى اسلام همواره به پیروان خود هشدار داده اند که مراقب کانون هاى خطر باشند و با تبه کاران بدپیشه و افراد ناپاک هم نشین و هم راه نشوند و از دوستى با گروه هاى فاسد و شرور خودارى کنند. به این موارد توجه کنید:
الف) فاجران
1:امام صادق(ع) مى فرماید: امیرمؤمنان(ع) فرمود: سزاوار نیست انسان مسلمان با فاجر طرح دوستى بریزد و برادر شود, زیرا فاجر, کار او را زینت مى کند و زشتى هاى او را خوب جلوه مى دهد و دوست دارد که مسلمان همانند او شود. نه در کار دنیایش و نه در امر آخرت به او مدد نمى رساند. رفت وآمد و نشست و برخاست مسلمان با او جز آبروریزى ثمرى ندارد.
ب) فاسقان
3:امام باقر(ع) مى فرماید: پدرم به من سفارش کرد با پنج گروه رفت وآمد نکنم و همراه نشوم که فاسقان از آن جمله اند و بعد فرمود: مبادا با انسان هاى هرزه و فاسد رفت و آمد کنى, چرا که اینان براى تو ارزشى قائل نیستند و تو را به یک وعده غذا مى فروشند.4 آنان درس صداقت و محبت را نیاموخته اند و دوست را فقط به خاطر هوا و هوس خود انتخاب کرده اند.
ج) انسان هاى شرور
4:امام جواد(ع) مى فرماید: از دوستى با انسان هاى خبیث و بدکردار دورى کن, چرا که آنان همانند شمشیر چهره اى زیبا دارند و نتیجه اى نامطلوب و زشت6 و یک روزى تو را قربانى مى کنند. حضرت على(ع) مى فرماید: مبادا با اشرار هم نشین باشى, زیرا آنان همانند آتش سوزاننده اند.
د) خائن, ستم گر و سخن چین:
امام صادق(ع) مى فرماید: در بین مردم از سه گروه کناره بگیر: خیانت کار پیمان شکن و ستم کار و سخن چین. بدان کسى که امروز به نفع تو به دیگران خیانت مى کند, روزى به خودت خیانت خواهد کرد و کسى که به طرف دارى تو به دیگران ستم نمود, روزى به تو ستم خواهد کرد و کسى که از دیگران پیش تو و به نفع تو سخن چینى کرد, به زودى به زیان تو پیش دیگران سخن چینى خواهد نمود.
هـ) معصیت کاران:
معصیت کار به کسى مى گویند که از دستورات الهى سرپیچى مى کند و به امور دینى اهمیت نمى دهد و به ارزش هاى آن بى مبالات است و همواره مرتکب گناه مى شود. امام صادق(ع) مى فرماید: دوستان خود را با دو خصلت آزمایش کنید; اگر آن دو خصلت را داشتند, با آن ها دوست شوید والاّ از آن ها گریزان باشید, گریزان باشید, گریزان باشید (سه مرتبه فرمود). آن دو خصلت عبارت است از:
1. مراقبت و مواظبت بر نمازهاى پنج گانه و خواندن آن ها در وقت خود;
2. یارى رساندن به دوستان در سختى و گشایش.
حضرت على(ع) مى فرماید: از همراهى با بدکاران و کسانى که آشکارا خدا را نافرمانى مى کنند, خوددارى کن.
پیامبر گرامى اسلام مى فرماید: وقتى در برادر خودت سه خصلت را مشاهده کردى به او امیدوار باش و اطمینان کن: حیا و شرم, امانت دارى و صداقت و راستى. اگر این سه خصلت را در او ندیدى, به او امید نداشته باش.
امام زین العابدین(ع) به فرزندش امام محمدباقر فرمود: مبادا با کسى که از فامیل خود بریده و صله رحم نمى کند رفت وآمد کنى, چرا که من او را در سه جاى قرآن دیدم که مورد لعنت خدا قرار گرفته است و بعد آیات 22 از سوره محمد و 27 از سوره بقره و 25 از سوره رعد را تلاوت فرمود.
و) چاپلوسان:
تملق یعنى چرب زبانى, دروغ, ریا و تظاهر, کسى را ستودن یا اظهار کوچکى فراوان کردن, با دغل بازى و مکر و روباه صفتى و دروغ پردازى دیگران را فریب دادن, گفتار ریاکارانه و یا اعمال منافقانه اى که براى رسیدن به هدف هایى خاص تحقق مى یابد.
تملق و چاپلوسى از بى هویتى و فقدان شخصیت و ضعف اعتقاد به خدا و بى همتى ناشى مى شود و به شکل شخصیت تراشى, بزرگ جلوه دادن افراد پست, چاکرى و نوکرى در برابر صاحب منصبان و افراد بانفوذ براى رسیدن به لقمه اى نان یا موقعیتى کاذب صورت مى گیرد.
(یکى از رفاقت هایى که در تعالیم مذهبى, مضر و مذموم شناخته شده و اولیاى گرامى اسلام پیروان خود را از آن برحذر داشته اند, رفاقت با افراد متملق و چاپلوس است. متملق کسى است که با انگیزه ترس یا طمع برخلاف عقیده باطنى و اعتقاد واقعى خود, لب به تمجید این و آن مى گشاید و با مدح و ثناگویى نابه جا, شخصیت معنوى و ارزش انسانى خویش را پایمال مى کند….
قال على(ع): سلاتَصْحَبِ المالِق فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ و یَوَدُّ اَنَّکَ مِثلُه; على(ع) مى فرماید: با چاپلوس رفاقت مکن که او با چرب زبانى, تو را اغفال مى کند, کار نارواى خود را در نظرت زیبا مى نماید و دوست دارد که تو نیز مانند او باشى.ز)
آن حضرت در جایى دیگر مى فرماید: (ستایش بسیار, چاپلوسى است که تکبر مى آفریند و انسان را از سربلندى به زیر مى کشد.)
در این سخن کوتاه به دو مورد از آثار ویران گر چاپلوسى اشاره شده است:
1. تکبر در فرد ستایش شده:
گزافه گویى و تعریف ناروا, فردِ مورد ستایش قرار گرفته را خود بزرگ بین کرده و او را با وجود همه نقص ها و ضعف هایى که دارد, طاغى و سرکش مى کند و از این راه انحطاط و سقوط را نصیب او مى سازد.
2. ذلّت در چاپلوس:
(فرد متملق با کوچک کردن خویش و رذالت عملى اش در حین چاپلوسى, بیش از پیش در اذهان عمومى, خُرد و حقیر و سرافکنده مى شود و به ذلت و زبونى مى افتد.)1
به لحاظ همین آثار ویران گر است که امیرمؤمنان با کلمه (انّما) که بیان گر انحصار است, مى فرماید: (اِنَّما یُحبکَ من لایتملقک;
تنها کسى تو را دوست مى دارد که درباره تو گزافه گویى نکند.)
دوستى با چاپلوس, هرچند به ظاهر خوشایند و فریبنده است, اما در مَثَل هم چون خوردن عسل زهرآلودى است که ظاهرى شیرین اما کشنده دارد.
حضرت على(ع) مى فرماید: (مَن مَدَحَکَ بِما لَیس فیک فَهُوَ ذَم لک اِن عَقَلتَ;
هرکس تو را به صفاتى که در تو نیست تعریف کرد, تو را نکوهش کرده است, اگر خردمند باشى.)
روزى مردى به حضور عثمان آمد و پیش روى او به ستایشش پرداخت. مقداد که آن جا حضور داشت, مشتى خاک برگرفت و به صورت ستایش گر پاشید و گفت: رسول خدا فرمود: ساذا لقیتم المداحین فاحثوا فى وجوههم التراب; هرگاه با ستایش گران و مدیحه گویان روبرو شدید, بر صورتشان خاک بپاشید.
ز)درباره دوستى دو نکته مهم دیگر وجود دارد که یکى مربوط به حدود دوستى و دیگرى مربوط به آداب آن مى باشد که ما براى پرهیز از اطاله کلام, آن ها را به دنبال هشدارهاى دوستى مطرح مى کنیم.
7. تمام اسرار خود را در اختیار دوست مگذار
ییکى از توصیه هاى مهم دین اسلام به پیروان خود, رازدارى است. هرکسى در گفتن اسرار دل باید اعتدال را رعایت کند و از زیاده روى یا کندروى در امور زندگى دورى گزیند. از این رو دقت در تنظیم روابط دوستانه و مآل اندیشى در حدود دوستى و فراتر از حد اعتدال گام برنداشتن, روش حکیمانه اى است که باید همواره مورد توجه قرار گیرد.
مرحوم فلسفى(ره) در این زمینه مى نویسد: (دو فرد پاک دل و با فضیلت که رفیق صمیمى و محرم یک دیگر شده اند و در کمال خلوص و صفا باهم برخورد مى کنند, اگر عاقل و مآل اندیش باشند, باید از این نکته هرگز غفلت ننمایند که پیوند دوستى و یگانگى, همیشه و در همه شرایط محکم و پایدار نمى ماند و ممکن است پیش آمدها و حوادثى, رشته رفاقت را قطع کند و دوستى آن دو را به دشمنى مبدل سازد. بنابراین رفقاى یک دل, در ایام دوستى, باید همواره از افراط و زیاده روى بپرهیزند و بى حساب نسبت به یک دیگر اظهار اعتماد و اطمینان نکنند. باید پایان کارهاى خود را بسنجند و در حدود عقل و خرد باهم یگانه باشند. قال الصادق(ع) لبعض اصحابه: سلاتُطلع صدیقک من سرّک الا على ما لو اطلع علیه عدوک لم یضرک فان الصدیق قد یکون عدواً یوماً…
امام صادق(ع) به بعضى از اصحاب خود فرمود: دوست خود را از اسرار زندگى ات آگاه مکن, مگر آن سرّى که اگر به فرض دشمنت بداند به تو زیان نمى رساند, زیرا دوست کنونى ممکن است روزى دشمن تو گردد.
[انسان هاى] کارآزموده و خردمند در بحبوحه دوستى و پیوستگى از پیش آمدِ اختلاف و جدایى غافل نیستند و به همین جهت در ایام رفاقت تند نمى روند. حدود روابط دوستانه را با رفقاى خویش با دقت و مآل اندیشى تعیین مى کنند و از حریم عقل و مصلحت قدمى فراتر نمى گذارند. [برخلاف انسان هاى] خام و ساده دل که در انتخاب دوست, پیرو عواطف و احساسات آنى خود هستند, به فرداى دوستى هرگز فکر نمى کنند و ارتباط امروز را یک پیوند ثابت و ناگسستنى مى پندارند. مثل هم لباس مى پوشند و مانند یک دیگر موى و روى خود را مى آرایند و با هم از هر درى و سرّى سخن مى گویند و هیچ رازى را از رفیق خود پنهان نمى کنند.
ضرر این تندروى, موقعى آشکار مى شود که بر اثر یک پیش آمد نامطلوب یا رنجش خاطر از هم قهر مى کنند و دوستى آن دو به دشمنى مبدل مى گردد. در این موقع است که براى انتقام جویى هریک راز دیگرى را فاش مى کند تا بدین وسیله او را مفتضح و رسوا سازد.)
خویشتن دارى و خموشى را
هوش مندان حصار جان دانند
گر زیان بینى از زبان بینى
ور زبون گردى از زبان دانند
راز دل پیش دوستان مگشاى
گر نخواهى که دشمنان دانند
(ربعى مصیرى)
امام صادق(ع) مى فرماید: (لاتثق باخیک کل الثقه فان صرعة الاسترسال لن تستقال; به برادرت اطمینان کامل نداشته باش, چرا که زمین خوردن از روى اطمینان قابل بازگشت نیست.
حضرت على(ع) نیز مى فرماید: با دوست خود کاملاً با محبّت و دوست باش, اما به او اطمینان کامل نداشته باش و با او برادرانه و با مواسات برخورد کن, اما همه اسرار زندگى خود را براى او تعریف مکن.
البته ممکن است برخى از دوستى ها به قدرى عمیق و استوار باشد که هیچ چیز نتواند آن را به جدایى تبدیل کند و تا آخر عمر ادامه پیدا کند, اما از این نکته نباید غافل بود که اسرارى که در اختیار دوست قرار مى گیرد تنها پیش او نخواهد ماند و خواه ناخواه به دیگران منتقل خواهد شد; چرا که دوستان ما تنها با ما دوست نیستند; آن ها دوستان صمیمى دیگرى نیز همانند ما دارند و با این تصور که دوستى هاى آنان نیز پایدار مى ماند, اسرار زندگى خود و دیگران را در اختیار آنان خواهند گذارد و از این راه ناخواسته اسرار ما را افشا مى کنند.
راز را با یار خود چندان که بتوانى مگوى
یار را یارى بـود از یـار یـار اندیشـه کن
سعدى علیه الرحمه مى گوید:
پدر که جان عزیزش به لب رسیده چه گفت
به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشاى
یکى نصحیت من گوش دار جان عزیز
که دوسـت نیز بگوید به دوستـان عزیز
8. به هنگام قطع ارتباط, همه راه هاى دوستیِ دوباره را بر خود مبند
همان طور که قبلاً یادآور شدیم
پیشوایان معصوم(ع) قهر کردن و تباه ساختن دوستى ها را مایه غربت و تنهایى, دور شدن از رحمت خدا و از نشانه هاى بى توفیقى دانسته و آن را نکوهش کرده اند. امام صادق(ع) مى فرماید: پدرم از رسول خدا نقل کرد که فرمود: اگر دو مسلمان از هم جدا شوند و این جدایى سه روز طول بکشد و بعد از سه روز آشتى نکنند, هر دو از اسلام بیرونند و روح برادرى و دوستى در بین آنان حاکم نیست.
در این جا به نکته اى باید توجه داشت و آن این که قهر و جدایى دوستان معمولاً به خاطر مسائل جزیى, یا عصبانیت و یا کدورت هاى مقطعى ناشى مى شود و خواه ناخواه با فراموش کردن مسائل جزیى و برطرف شدن عصبانیت ها, قهر به آشتى تبدیل خواهد شد و رابطه دوستى و صفا و صمیمیت بار دیگر برقرار خواهد گردید.
ضرب المثلى است معروف که مى گویند: کوه به کوه نمى رسد, اما آدم به آدم مى رسد; از این رو (دو رفیق عاقل و با فضیلت و وظیفه شناس و مآ ل بین, اگر روزى بر اثر پیش آمد نامطلوبى رشته دوستى را گسستند و با کدورت و دل تنگى از یک دیگر جدا شدند, چون خردمند و دوراندیش هستند, در ایام جدایى, همواره جانب عقل و مصلحت را نگاه مى دارند و هرگز در اظهار گله و شکایت از رفیق دیروز خود تندروى نمى کنند و با سخنان ناروا و کارهاى ناسنجیده راه آشتى را به روى خود نمى بندند, زیرا به این نکته متوجهند که ممکن است روزى تیرگى روابط برطرف شود و افق دوستى دوباره روشن گردد. اگر امروز تندروى کنند, فردا با ندامت و شرمسارى مواجه خواهند شد. قال الصادق(ع): سلاتتبع اخاک بعد القطیعة وقیعةً فیه فَتَسُدَّ علیه طریق الرجوع الیک فلعل التجارب تَرُدَّهُ علیک;
حضرت صادق(ع) مى فرماید: پس از آن که از رفیقت جدا شدى و رشته دوستى اش را بریدى, پشت سرش بدگویى و غیبت مکن که با این کار راه برگشت او را مى بندى. شاید تجربه هاى زندگى وى را به راه آشتى و تجدید رفاقت بکشاند.
کمند مهر چنان پاره کن کـه گر روزى شوى ز کرده پشیمان به هم توانى بست
متأسفانه برخى از ما انسان ها در روابط دوستانه خود کمتر به این امور توجه داریم. همین که با کسى قهر کردیم, با موضع گیرى هاى نامتعادل و نسنجیده خود, همه پل هاى ارتباط را خراب کرده و راهى براى بازگشت باقى نمى گذاریم. این قبیل امور حتى در برخوردهاى اجتماعى و مسائل مهم زندگى جمعى نیز وجود دارد. باید توجه داشت که روح اسلام و اخلاق و روشى که بزرگان دین به ما آموخته اند, با امورى از این دست سازگار نیست.
حضرت على(ع) به فرزند برومندش امام حسن مجتبى مى فرماید: (اِن اَرَدتَ قطیعةَ اخیک فَاسْتَبقِ له من نَفسک بقیة یَرجعُ الیها اِن بَدا له ذلک یوماً ما; اگر خواستى با برادرت قطع رابطه کنى, راهى را براى بازگشت او بگذار; شاید روزى بخواهد برگردد و آشتى کند.)
امتحان دوست
با توجه به در هم آمیختگى انسان ها که خوب و بد, زشت و زیبا, راست گو و دروغ گو, امانت دار و خیانت کار, وفاکننده به پیمان و عهدشکن و غیر آنان, در یک محیط کوچک یا بزرگ زندگى مى کنند و ما ناگزیر از زندگى جمعى و روابط دوستانه با دیگران هستیم, براى سودمند بودن دوستى ها و در امان بودن از شرارت ها و مفاسد دوستان ناباب, چاره اى جز گزینش دوست نداریم. امام صادق(ع) به یکى از دوستان خود فرمود: کسانى را که تو دوست مى پندارى وقتى بیازمایى, چند دسته اند: برخى مانند شیرند در پرخورى و حمله ورى, برخى گرگند در زیان رساندن, برخى مانند سگ, چاپلوس و دم جنبانند, برخى روباهند و حیله گر و دزد; چهره هاى مختلف دارند اما کارشان یکى است. خوب دقت کن فردا که تنها و بى یار و یاور و بى همسر و فرزند خواهى ماند و به جز خدا فریادرسى ندارى, چه خواهى کرد؟!
حضرت على(ع) مى فرماید: (قدّم الاختبار فى اتخاذ الاخوان, فان الاختبار معیار یفرق بین الاخیار والاشرار
امتحان را در گزینش دوستا ن بر هر چیزى مقدّم بدار, چرا که امتحان, معیارى است که بین خوبان و بدان فاصله مى اندازد و آن ها را از یک دیگر جدا مى کند.)
در سخنان بزرگان دین, راه هاى مختلفى براى امتحان دوست ارائه شده است که ما به برخى از آن ها به طور فشرده اشاره مى کنیم:
1) به خشم آوردن دوست:
در جمع هاى دوستانه, این طور نیست که همه امور و برخوردها رضایت بخش و با سلیقه و میل و روحیات یکایک افراد سازگار باشد. به جز معصومان(ع), انسان هاى دیگر مصون از خطا و اشتباه نیستند و ممکن است از روى عمد یا خطا لغزش هایى از سوى برخى دوستان صورت گرفته و سبب رنجش دیگران شوند. از این رو هریک از دوستان براساس حکم عقل و آموزه هاى دینى باید قبل از هر چیز با تمرین و ممارست, سعه صدر و قدرت لازم براى تحمل این قبیل لغزش ها را کسب کنند تا بتوانند با اخلاق نیکو و برخوردى شایسته و به دور از عصبانیت و خشم و متوسل شدن به ابزار ناروا از کنار آن ها عبور کنند و بر دوستى هاى خود تداوم بخشند. بزرگان دین, ظرفیت نداشتن و برخوردار نبودن از سعه صدر و قدرت تحملِ لغزش هاى دوستان را از جمله عوامل منفى و از صفات ناپسند دوستان دانسته و توصیه کرده اند دوستان خود را با توجه به این نکته انتخاب کنید.
امام صادق(ع) به بعضى از اصحاب خود فرمود: (کسى که سه بار به تو خشمگین شد و در حق تو بد نگفت, او را دوست خود کن).
آن حضرت در جایى دیگر مى فرماید: (کسى را به علامت دوستى نشناس تا او را در سه چیز آزمایش کنى: 1ـ به خشمش بنگر که آیا او را از حق به باطل مى کشاند یا خیر; 2ـ در درهم و دینار; 3ـ مسافرت کردن.)
یار آن بـود که صبر کند بـر جفاى یار
ترک رضاى خویش کند در رضاى یار
(سعدى)
دوست واقعى کسى است که به ستم و جفاى دوست خود بردبار باشد و رضایت او را بر رضاى خود مقدم دارد.
2) یارى خواستن از او در سختى ها:
از آن جا که دوستى ها باید دو طرفه باشد و معمولاً هریک از ما انسان ها با دیگران به این دلیل دوست مى شویم که علاوه بر تأمین خواسته هاى روحى و روانى, از نیرو و امکانات یک دیگر بهره مند شویم و به هنگام نیاز به یارى هم بشتابیم, کمک نکردن به دوست و بى تفاوت بودن به مشکلات دوستان به عنوان نقطه ضعف انسان ها شناخته مى شود و مى توان از این ره گذر, دوستان واقعى را از غیر آنان تشخیص داد.
دشمن از دوست, وقت آز و نیاز
دوستان را به گاه سود و زیان
حضرت على(ع) مى فرماید: (فِى الضّیق یُتَبَیَّنُ حُسنُ مواساة الرَّفیق;
در تنگناها, گذشت و ایثار دوست مشخص مى شود.)
و نیز فرمود: (عِند زَوال القُدرة یُتَبَیَّنُ الصَّدیق مِن العدو;
به هنگام از دست رفتن قدرت, دوست از دشمن شناخته مى شود.)
کسانى که به هنگام گشایش و برخوردارى از امکانات و قدرت مند بودن افراد به آن ها نزدیک مى شوند و به هنگام ضعف و سختى و روى آوردن مشکلات از آن ها فاصله مى گیرند, دوست نیستند.
این دغل دوستان که مى بینى
مگساننـد گرد شیرینى
سعدى علیه الرحمه نیز مى گوید:
دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یارى و برادرخواندگى
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالى و درماندگى
فردوسى نیز سروده است:
همان دوستى با کسى کن بلند
که باشد به سختى تو را یارمند
3) امانت دارى:
امانت دارى یکى از دستورات مهم اسلام و نشانه صداقت و راستى و ایمان انسان ها است.
امام صادق(ع) مى فرماید: (تنها نگاه به رکوع و سجود طولانى افراد نکنید, زیرا ممکن است این کار براى آنان به صورت عادت درآمده باشد که اگر ترک آن کنند ناراحت شوند, ولى نگاه کنید به راست گویى و امانت دارى آن ها.)
اگر کسى امانت دار بود, مى توان به او اعتماد کرد و بر دوستى او امیدوار بود. از این رو بزرگان دین توصیه کرده اند دوستان خود را از این طریق نیز امتحان کنید; ببینید آیا امانت دارند یا خیر؟
پیامبر گرامى اسلام مى فرماید: (اِذا رَأیتَ مِن اَخیک ثَلاث خِصال فَارْجُهُ, اَلحیاء والاَمانةُ والصّدقُ; هنگامى که در دوست خود سه خصلت را یافتى به دوستى او امیدوار باش: 1. حیا; 2. امانت دارى; 3. صدق و راستى.
4) پاى بند بودن به آداب دینى:
بررسى میزان پاى بندى افراد به آداب و دستورات دینى, یکى دیگر از راه هاى امتحان دوست است. کسى که در برابر خداى بزرگ سپاس گزار است و خود را به انجام امر و نهى او مسئول مى داند, از تقوا و ایمانى قوى برخوردار مى باشد و از بهترین بندگان خدا به شمار مى رود و مى توان بر دوستى او اعتماد کرد.
ابوحمزه ثمالى از امام سجاد نقل مى کند که فرمود: (هرکس به آن چه که خدا واجب کرده است عمل کند, از بهترین مردم است.)
از این رو امام صادق(ع) مى فرماید: (برادران خود را با دو خصلت امتحان کنید; اگر آن دو را در آن ها یافتید, با آنان دوست شوید وگرنه از آن ها کناره گیرى کنید; یکى خواندن نماز در اول وقت و دیگرى کمک کردن به دوستان به هنگام سختى و گشایش.)
5) مسافرت:
بهترین راه براى شناخت دوستان واقعى, مسافرت است. در مسافرت, میزان اهتمام افراد به حل مشکلات دیگران, خیرخواهى, امانت دارى, جوان مردى, ایثار, گذشت, دین دارى, میزان پاى بندى به تعهدات, میزان اعتماد افراد به یک دیگر, صداقت و راستى و بسیارى از روحیات و صفات هم سفران روشن مى شود. براى شناخت یک دوست, کافى است با او در یک سفرى هرچند کوتاه همراه باشى.
امام صادق(ع) در حدیثى, که قبلاً آوردیم, فرمودند: (کسى را به علامت دوستى نشناس مگر او را در سه چیز آزمایش کنى:
1ـ به خشم او نگاه کن ببین آیا او را از حق به باطل مى کشاند یا خیر;
2ـ در ثروت او بنگر [ببین چگونه به دست آورده و در چه راهى خرج مى کند];
3ـ با او به مسافرت برو [تا اخلاق و رفتارش براى تو روشن گردد].)
دوستى با جنس مخالف
امروزه در جوامع غربى و محیط هاى غیراسلامى, مقوله دوستى با جنس مخالف مسئله اى است رایج و متداول و معاشرت و رفت وآمد دختران و پسران با یک دیگر, حتى در سنین پایین, بدون هیچ محدودیت و یا قید و شرطى, از سوى عامه مردم پذیرفته شده است. این جوامع, دوستى دختر و پسر را نشانه تمدن, پیش رفت, اجتماعى بودن و هنر و جاذبه و لیاقت افراد دانسته و به آن افتخار مى کنند.
متأسفانه به لحاظ گسترش وسایل ارتباط جمعى و تنوع آن, مانند اینترنت, ماهواره و شبکه هاى وسیع تلویزیونى و رادیویى و تنگاتنگ شدن رابطه فرهنگى میان ملت ها, این فرهنگ در بین جوامع اسلامى نیز کم و بیش رایج شده است.
برخى پسران, رابطه با جنس مخالف را نوعى توفیق و توانایى اجتماعى دانسته و براى نشان دادن توان مندى و شخصیت خویش در تلاشند به نحوى با دختران رابطه دوستانه برقرار کنند و بعضى دختران نیز داشتن دوست پسر را براى خود یک جاذبه فردى و اجتماعى دانسته و به برقرار کردن رابطه با پسران روى مى آورند.
استاد شهید مرتضى مطهرى در زمینه دوستى ها و روابط آزاد دختر و پسر مى نویسد: (نبود حریم میان زن و مرد و آزادى معاشرت هاى بى بندوبار, هیجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى سکس را به صورت یک عطش روحى و یک خواست اشباع نشدنى درمى آورد. غریزه جنسى, غریزه اى نیرومند, عمیق و دریا صفت است, هرچه بیشتر اطاعت شود سرکش تر مى گردد. هم چون آتش که هرچه به آن بیشتر خوراک بدهند, شعله ورتر مى شود.)
قال على علیه السلام:
(شرّ الناس من کان متتبّعاً لعیوب الناس عمیاً لمعائبه;
بدترین مردم کسانى هستند که عیوب دیگران را پى گیرى مى کنند ولى عیب خود را نمى بینند.)
میزان الحکمة, ج7, ص143
کلمات کلیدی: